دی ماه نامه1401

ساخت وبلاگ

سلام .چقدر دوست داشتم بیام ونیومدم.امروز اینقدر دلم گرفته بود که گفتم بهترین کار نوشتنه.گریه میکنم از صبح البته دوره پی ام اسمه.دلیل دیگش سومین سالگرد پر کشیدن خواهر جوانم نزدیکه و حالم بد.اازین چند وقته یه خلاصه بگم :از شهریور که کلاسامون شروع شده بیشتر کلاسها عصره و من بامدیرمون صحبت کردم وگفتم اگه بامدیر عامل صحبت کنید ماهم بعدازظهرها بریم خونه خیلی خوبه چون بعضا بعضی از کلاسها تا ساعت6بعدازظهره وخوب منطقی نیست تا اون ساعت ماسرکار باشیم.ایشونم خدا خیرش بده صحبت کردند و من بعدازظهرها میرم خونه.خیلی خوبه خداروشکر.دیگه اینکه خانواده ی شوهری اوخر ابان ماه پس از تحمل زیاد اومدن تهران البته برادرشوهری رو از خونه قبلی و نوساز 4سال ساخت بلند کردند و کلی بهونه که ما دیگه نمیتونیم شهرستان زندگی کنیمو....اومدن تهران .مارو هم دعوت کردند.البته شب چله هم دعوت کردند که بعد2ساععت ونیم ترافیک وشلوغی رسیدیم خونه شون.دیگه یه اتفاق جدید اینکه بالاخره دامادمون با یه خانم کارمند بانک مزدوج شدند.ارتباط این خانم با بچه ها عالیه و بچه ها دوستش دارندالانم یه خونه نزدیک مامان اجاره کردند3خواب 500میلیون پیش ماهی10م کرایه150متر خونه.که احتمالا بچه ها رو ببره پیش خودش.البته چون خانم کارمند هستن قرارشد داماد صبح بچه ها رو بیاره پیش مامان عصرها هم بیان دنبالشون وببرشون خونه .بالخره ایشون هم سروسامان گرفتند خداروشکر.دیگه از روابطم با شوهری بگم که همچنان خیلی خوب نیست .فقط وفقط بخاطر وضعیت جامعه.اون دلش میخواد من پول خرج کنم و بخدای احدوواحد خرج میکنم مثلا همین پریروز رفتم واسه دختری که شنبه تولد دعوته لباس وکادو گرفتم حالا شانش آوردم که شلوار داشت.یه بادی براش خریدم298تومن .خب با دریافتی6تومن اینا واقعا زیادهخیلی به همه سخت میگذره .من واقعا ادم روزای سخت نیستم پراز خشمم.با این اتفاقات که ازشهریور امسال هم تو کشورمون داره رخ میده که مطمنا حال همه ی خراب هست .اینستا فیلتر واتس اپ فیلترو امکانات زندگیه معمولی که خیلی وقته فیلترهست.خب دیگه رمق و حالی برای هیچ کس نمیمونه که خوب باشیم از آینده ی نامعلوم بچه هامون که سرمایه ی مملکت هستم می ترسم.ما خودمون هنوز یه خونه نداریم که توش زندگی کنیم به سر این بچه ها چی میخواد بیاد خدا داندو بس.گاهی دلم میگیره که چرا اینقد ظلم پایدارهو عمرخوشی کوتاه وناپایدار.خودش تو قران گفته انسان رو تو سختی آفریدیم پس کی این سختی تموم میشه که ماهم روی آرامش روببینیم یا حالا شاید مراحل سخت تری رو هم پیش رو داریم و اونوقته که آرزوی این روزا رو میکنیم کهاون سختی که چیزی نبود عین آرامش بود دیدین چقدر ناشکری کردیم.کاش فقط اینا یه توهم باشه و خواب و البته زود گذر.روزای قشنگ و بی دلهره دلم میخواد.بدجوری دلم برای خواهری تنگ شده.اون مارو میبینه؟آجی جونم توروخدا تو که الان مثل یه فرشته ای برامون دعا کن.بعد رفتنت خیلی چیزا عوض شد.کرونا اومد هواپیما روزدن الانم که جنگ داخلیه .3سال داره میشه رفتی و کلی هم زندگیمون پاچیدو هم مملکتمون.اگه میشنوی صدامو و میفهمی حرفامو برامون دعا کن دعاکن رنگ ارامشو ببینیم خیلی پاک بودی ودل دریایی داشتی فرشته ی مقرب بودی پس دعا کن در حق ما زنده ها.یادته اجی خیلی باهات دردودل میکردم حالا نیستی و من نمی تونم با بقیه راحت باشم فقط باتو حرف میزدم .عشقم دلتنگتیم خیلی زیاد.فرشته آسمونیه زندگیمون مواظبمون باش و مارو خیلی دعا کن.

دلم گرفته...
ما را در سایت دلم گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arezohayerangi بازدید : 60 تاريخ : دوشنبه 24 بهمن 1401 ساعت: 16:56