27 فروردین1402

ساخت وبلاگ

سلام .امروز صبح با تصادف شدیدمون شروع شد.خیلی بد بود اگرماشین مدل بالا نبود وسنگین نبود پرت می شدیم اونور اوتوبان.متاسفانه دارند تقاطع جنت اباد رو درست میکنند وجدولهاش رو کندند و صبح آفتاب افتاده بود تو چشم شوهری که تازه 1 هفته میشه آب مرواردیدعمل کرده بود .البته سایه بون رو هم زده بود پایین ولی ندید و رفت توبوک های سیمانی قشنگ ماشین رفت رو هوا و یه ور شد با اینکه من کمربند نبسته بودم ونه شوهری ولی خداروشکر هیچیمون نشد 2تا ماشین نگه داشتند و گفتند رفتید رو هوا و من ازشدت شوک دست و پام می لرزید و گریه میکرد و اقاهه می گفت که چیزی نیست میگفتم بچه ام داشت بی مادرو پدر میشد و اقاهه اب داد دستم .لاستیک طرف راننده و عقب کلا ترکید و صاف شد پلاک ماشین کنده شد .اصلا یه وضعی که نگم براتون اگه پراید بود قطعا پرت می شدیم اونور اتوبان.خدا به دل پدرومادرم وبچه ام رحم کرد.شب 23 ماه رمضون هم دعا خوندم و نتونستم اون 2 شب رو بخونم.واقعا بدون ذره ای خراش با ماشین دربه داغون جون سالم بدر بردیم من پیاده رفتم و ماشین گرفتم و ظاهرا افسر دیر اومده بود وکروکی کشیده بود وگفته بود شهرداری مقصر هست وباید برید از شهرداری خسارت بگیرید چون باید علامت میزاشت خلاصه ترافیکی ایجاد کردیم بیا وببین.

از خدا ممنونم که مادرو پدرمو دوباره عزادار نکردو بچه ام بدون مادرو پدر نموند.خدایا صدها هزار بار شکر .

البته دیشبش من خیلی انرژیه منفی ام بالا بود و داشتم با مستاجر کرجمون حرف میزدم شاید برای اون بوده سراسر کینه و نفرت بودم دیشب.خونه ی کرجمون رو هم فروختم به خواهرشوهر مجردم که پول باباشو بدیم و اینطوری شدکه اونم صاحب خونه شد.هنوز کارای خونه تکمیل نیست کمد دیواری و جکفشی نزدیم فقط رنگ کردیم و شوفاژ و فرنگی و اسپیلت خریدیم و یکسری اینطوری کارا مونده14 اردیبهشت هم عروسی دختر جاریم هست وخرج تو خرج.کلا با این اتفاقی که افتاد هم افتضاح شد.

حکتشو شکر که سالم هستیم.

دلم گرفته...
ما را در سایت دلم گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arezohayerangi بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 2:52