ماه نوشتهای سال 97

ساخت وبلاگ

سلام اومدم دوباره.دلم میخواست بنویسم اما حالشو نداشتم.سال جدید رو خوب اغاز کردیم.البته یکم هم چندشه بودش .چون روز عید من و دختری تو حموم بودیم دیدیم موش از کنارمون رد شد وای نمیدونید چه حالی شدم.خلاصه گندم سمی گرفتیم و جای جایه خونه ریخیتیم و رفتیم مسافرت بسمت کاشان.اینار با خانواده ی من.خیلی هوا گرم بودش هلاک شدیم.3روز اونجا بودیم دوباره اومدیم ومن باید 7میرفتم سرکار .بهدش رفتیم شهرستان شوهری که اونجا هم بهم فوق العاده خوش گذشت 3روز هم اونجا بودیم.بعد اومدیم و شبش خواستم غذا درست کنم اونم چی ماکارونی.من معمولا ماکارونی رو توی کشو گاز میزارم درکشو روباز کردم روزنامه رو که بلند کردم دیدم موش مرده تو کشو گازه نمیدونید باچه حالی من جیغ زدم و بلند شدم زانوهام از ترس یاریم نمیکرد بلند شم پیراهن تنم بود خودمو کشون کشون کشیدم زمین و بلند شدم بعد دیدم زانوم براثر ساییدگی با موکت زخم شده .ترسیده بودم شدید.

خلاصه شوهری اومدو موشه رو برداشت و برد بیرون از خونه خیالم راحت شد.اینم از تعطیلات نوروزیه من

شنبه 8اردیبهشت هم صابخونمون زنگ زد و مارو جواب کردش و گفت که باید بلند شیدمن خونه رو میخوام پسرم میخواد بیاد بشینه و کلی مارو زیرو رو کرد.دنبال خونه میگشتیم  تا بالاخره دیروز10اردیبهشت یه 70 متر تو همون محدوده ی خودمون توی برج پیدا کردیم.جاش یکم برا رفت وامد من سخته ولی کرایش خوبه حداقلش اینه که پارکینگ وانباری داره و ما راحتر هستیم نگهبان داره و شیک و پیکه.

خواهرم که مریضه اومده طبقه ی بالای خونه ی مامان اینا نشسته و بازم خیالمون راحته..ایشاله قراره تا 20 اردیبهشت جابجا بشیم .هنوز کاری نکردم دعا کنید بازم با خبرای خوش بیام پیشتون

دلم گرفته...
ما را در سایت دلم گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arezohayerangi بازدید : 154 تاريخ : سه شنبه 31 ارديبهشت 1398 ساعت: 7:30