شب تولدمه

ساخت وبلاگ

سلام خیلی وقته که چیزی ننوشتم چون حالمون خوب نبوده ونیست الان که دارم می نویسم خواهری در کلینیک درد بستریه.کلا جوابمون کردند کل خانواده از هم پاشیده شده.مادر بالا سرش بچه هاش یکی خونه مادر شوهرش و کوچیک خونه ی خواهر دیگه.اون خواهرم هم تازه ۵روزه زایمان کرده و خونه مادرشوهرشه. منم تو این گیر و دیر سرکار نام رو عوض کردن  و کار جدید بهم دادن که میروم داره در میاره، هرکس رو که واسطه کردم جواب نداد که من برگردم همون جای قبلی.۳هستی دارم میرن ولی با دل خون.وصعیت زندگیمان که اینه.به چیه خدا شکر کنم نمیدونم.خواهری تمام مهره های کمرش درگیر و شکسته و عملش هم نمیکنن ۲روزه بستریه و ۴ساعت به۴ساعت بهش مورفین میزنن و گیجه.بهش گفتن قراره عمل بشی ولی باید چاق بشی.خودش زدنه همه چیز رو فهمیده.مامانم اینقدر که اونجا گریه میکنه پرستاران تذکر میدن.شوهرش داره دق میکنه ولی امیدوار.بهش گفتن پسرتوآماده کن بهش بگو .اخه به بچه ی۶ساله چی بگیم.درد که یکی دوتا نیست.دوردونه خواهرم داره از دست میر ه و کاری از دست کسی بر نمیاد.منم که دارم می نویسم گریه هامو و ضجه ها مو زدم و تقریبا آروم شدم که دارم می نویسم.دختر کوچیک بهونه ی مامانم و میگیره.حالا گفتن فردا مرخص میشه و بیارینش خونه تا پیش بچه هاش باشه.به کی توسل کنیم؟در خونه  کدوم امام بر یم نمیدونم .هممون دق کرده ایم.بابام ازش بریده مونده مامانم که به هیچ وجه نمیخوادقبول کنه اخه چون مادر.پریشب که بارون میومد رفتم زیر بارون ضجه زدم از خودش خواستم ولی بهمون جواب نداده هنوز.شاید تقدیر اینه که بده راحت بشه اخه خیلی درد می کشه امیدوارم هیچ خانواده ای درگیر همچین مرضی نشه که خیلی سخته.شوهرش میگفت میخواد براش سالگرد ازدواج بگیره بنده خدا هرسال این کار رو میکنه تولدمفصل براش میگیره امسال گفتم نکن گفت میخوام روحیش خوب بشه. خدایا تو رو به بزرگی قسم میدم هرچی که براش خیر همون رو برای جلوی مامان.نزار جلوی بچشش چیزی بشه که نباید بشه.به مامان گلم تحمل و صبر بده از پس این دوران سختی که داریم بر بیایم.خواهرم که زایمان کرده هنوز کل ماجرا رو نمی دونه می ترسیم از غصه شیرش خشک بشه.ولی اون توی دوران سخت پیوند بوده توکل جریان رو خبر داره.خدایا تقدیر چیه؟ برای خانواده ی ما چی میخواد رقم بخوره نمیدونم الان که این قد بهش مورفین زدن که حالش نیست بیارمش خونه نمیدونستم باچی ساکت کنیم .البته شوهرش میگفت فردا دکتر دارو برا خونه بهمون میده.آزمایش ها نشانه چیزش خوب بوده فقط قند خونش پایین بوده.دیشب هم سند وصل کردن که هی مامانم لگن میزاره براش.عزیزانم هرکس که پست منو میخانه لطفا به نیت شفای عزمون امن یجیب ۵ مرتبه بخونه.باشد که شفای عاجل بگیره.

هرچند که فکر میکردم خیلی چیزا برا نوشتن داشته باشم ولی دیگهدحرفم نمیاد.ایشاله باخبرایخوب برمیگردم.امین

 

دلم گرفته...
ما را در سایت دلم گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arezohayerangi بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 20:07