تیتر ندارم

ساخت وبلاگ

سلام.دلم تنگه واسه نوشتن.حال دلم هم خوب نیست .دلم میخواد جایی فرار کنم که هیچ کی نباشه.چند روز پریود عقب افتاده بود و اعصابم به شدت بهم ریخته بود رفتم بی بی چک گرفتم ولی پشت سرش رفتم از خون تو خیابون گاندی دادم .حالم اصلا عجیب بود دختره خوب خون گرفت.نشستم تاساعت 5 جوابشو داد که منفی بودش خیلی خوشحال بودم ته دلم میدونستم منفیه اما بازم رفتم که مطمئن بشم.5شنبه و جمعه مثل سگ هاربودم.اصلا خوب نبودم.جمعه که دیگه تعطیل بودم اینقدکه حالم بد بود دائم اشک می ریختم.ازینکه حال روحیم رو درک نمیکرد خیلی ناراحت و غصه داربودم.کاش عوض اینکه بره تو اینستا 4تا کانال تلگرامیه همسرداری عضو بشه تا بدونه تو این شرایط روحیه بد چطوری حالمو بدتر نکنه. بهش میگم دلم درد میکنه میگه منم اینجام درد میکنه میگم تو چرا خودتو با من مقایسه میکنی؟دیروز جمعه خونه بود.دیر بیدارشدبهش گفتم مارو ببر خونه مادر بزرگت گفت:نه.منم زدم زیر گریه اما بعدش خوب شدم دوباره موقع ناهار نمیدونم چی گفت که اشکام سرازیر شد و نخوردم.بعدازظهر هم فوتبالشو دید گفت بیاین بریم کوروش منم محلش نزاشتم و رفت مغازه.ساعت 10بود اومد.شام نزاشته بودم دختری رو برده بودم بیرون بهش ذرت مکزیکی داده بودم بعدش پفیلا خورده بود و سیربود .بهم گفت شام نداریم گفتم :نه.اینقدر بدم میاد منو به چشم یه اشپز می بینه.قرار شد غذا سفاش بده که اینکارو نکرد .رفتم تو اشپزخونه دیدم نون ماست میخوره.خیلی وقته که دیگه به بهونه ی گرما پیش من نمیخوابه.چقدر بهش میگم. اما دوست نداره.فقط شبایی که احتیاج داره اونم نصفه شبی میره.دلم میخواست دیشب باهاش حرف بزنم و بگم دلم دستا تو میخواد دلم ناز کردن میخوادتا تو نازمو بکشی دلم حرف میخواددلم میخواد بشینی باهام حرف بزنی.دیروز موبایلشو چک کردم دیدم به 2تا خواهر زاده هاش پول قرض داده تا موتور بخرند.چقدر حرص خوردم وناراحت شدم.داریم خونه ی قبلی رو که میشتیم می سازیم .اون خونه رو اگه بفروشه بهمون پول بده خیلی خوبه اما شاید اینکارو نکنه شایدم بکنه نمیدونم. در هر حال این نوشته ی من تو اوضاع بد روحی ثبت میشه.

+ نوشته شده در  شنبه سی ام دی ۱۳۹۶ساعت 9:52&nbsp توسط صدف  | 

دلم گرفته...
ما را در سایت دلم گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arezohayerangi بازدید : 127 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1396 ساعت: 15:02