مرداد99+کرونا

ساخت وبلاگ

سلام.اومدم دوباره ولی اینبار فرق میکنه .چون کل خانواده مبتلا شدیم به ویروس منحوس کرونا.بله قسمت ما هم شد.از چیش بگم که پدرمون دراومد ولی به لطف خدا گذروندیم.الانم از شنبه 1شهریور اومدم سر کار. از 2مرداد شوهری بهم گفت من کلیه ام درد میکنه فک کنم دوباره عفونت کرده بی حال میشد و میخوابید.منم واقعا فک میکردک که دوباره عفونت کلیه اش برگشته.خلاصه سوپ و غذای سبک میدادم بهش تا 6مرداد که محل کارم بودم از صبح عرق سرد میکردم لرز داشتم سرم سنگین بود کلا احساس سرماخوردگی داشتم تا اینکه طاقت نیاوردم تا ساعت 2ونیم بمونم واومدم خونه دیدم شوهری حالش بدتر شده و دخترم هم میگه گلوم درد میکنه منم گفتم حس سرماخوردگی دارم .تا خوابیدم بعدازظهر که بیدارشدم دیدم حالم بدتره و تب کردم.اس ام اس دادم به سرپرستم که من 3شنبه و 4شنبه نمیام شنبه میام .خلاصه 4شنبه رفتم دکتر که حالم خوب نبود کمرم درد میکرد و بی حال بودم دخترم هم گلوش   درد میکرد سردرد وحشتناک داشتم چشمام درد میکرد طوری که یه ذره هم نمیتونستم سرم رو پایین بیارم اینگار مغزم میخواست بیاد بیرون.خلاصه بعد 1ساعت نوبتمون شد.و اکسیزن خونمو اندازه گرفت وگفت خوبه گفتم دکتر کرونا گرفتم خندید وگفت شاید وبه دخترم گفت گلوش چرک کرده و به هردومون آزیترو250داد.بازم تب کردم شوهری هم بدتر البته اون بیمارستان میلاد رفت و تست ریه داده بود و جوابش منفی بود ولی سرفه داشت و همش میگفت مال کلیه ام هست.متدرشوهرو پدرشوهری رفته بودن شهرستان و خواهرشوهری 5شنبه شب اومد برای خواب خونه ی ما و فهمید برادرش مریضه ومن هم گفتم 2روزه سرکار نمیرم و ازین حرفا .شب از درد لگن تا صبح بیدار بودم و بینیم کیپ بود.بالاخره صبح شد چای دم کردم و همه بیدارشدن و موقع خوردن احساس کردن مزه ها رو زیاد متوجه نمیشم .عسل کمی از شیرینیشو متوجه میشم.خلاصه خوردیم جمع کردم و خواهرشوهری هم گورشو گم کردو رفت حال نداشتم یه ذره غذا داشتیم گرم کردم خوردیم تا بعدازظهر یکم اسنفند دود کردم و دیدم اصلا بوشو متوجه نمیشم سرمو کردم تو اسفند دود کن از دودش به سرفه افتادم ولی متاسفانه بوشو احساس نکردم شستم خبردارشد که نکنه کرونا گرفتم.....شبش به سرپرستمون اس دادم که من فردا میخوام برم تست کرونا بدم بویاییم کم شده.بهشوهری گفتم اونم گفت من که میدونم میخوای استراحت کنی و پیشم بمونی گفتم نه بخدا بویایی ندارم.شنبه رفتم ازین مراکز 16 ساعته تست که رایگان انجام میدن واونجا دکتر سوال کرد وتست رو نوشت برام .وای که چه تست بدی بود مخصوصا حلق که همش احساس میکردم دارم بالا میارم .بهم گفتن 72 ساعت دیگه امادست یعنی 11مردادتست دادم14 جوابش میومد.تا روز 14 من شبها نیم درجه تب میکردم و با ایبو بروفن پایین میمود.معده درد بی اشتهایی عدم بویایی و چشایی و احساس سبک بودن اذیتم میکرد تا روز14مردادکه خواهرشوهری رفت و بهش گفتن تستش مثبته و اینگونه شدکه ما هم کرونایی شدیم.از یه طرف خوشحال که 2هفته خونه ام از یه طرفم علایم اذیتم میکرد مامانم زنگ زد و گریه کرد گفتم بخدا حالم خوبه خونه رو جارو زدم لباسارم شستم اگه مریض باشم نمیتونم کار کنم ولی واقعا بیجون بودم زنگ زدم محل کار اطلاع دادم وگفتم تا 28 مرداداستعلاجی برام رد کنن.یه ذره ترسیده بودم اما بازم  همینکه پیش دختری بودم راضی بودم.داروهامونو میخوردیم ومن بی حال 1ساعت میخوابیدم شوهری که هر روز 1سرم میزد و بهش گفتم تو هم کرونا داری چون اون علایمش بدترمن بودچقد سخت گذشت 14روز شوهری حالش بهترشدو رفت مغازه ومن و دختری خونه بودیم حوصلمون پوکید .مامانم غذا میفرستاد وخدا میدونه که چقدرما غذا ریختیم بیرون چون اشتها نداشتیم.شنبه 1شهریور اومدم محل کار و زنگ زدن چر اومدی باید یه تست میدادی که ببینمیم خوب شدی یانه .منم رفت آز خون دادم و نتیجش 5شنبه اماده میشه ولی حالم خوبه و تب نکردم .راستی تولد دختری هم بود رفتیم یه باغچه رستوران خلوت و یک کیک و امسال برای اولین سال تولد 3نفره گرفتیم .قرار بود براش جشن تکلیف و تولدش رو بگیرم لباس هم براش خریده بودم که از بد شانسی کرونا گرفتیم بهش قول دادم توآبان براش تولد میگیرم.

ایام شهادت امام حسین هست و التماس دعای فراوون 

دلم گرفته...
ما را در سایت دلم گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arezohayerangi بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 21:49