ماه نوشته های مهرو ابان 97

ساخت وبلاگ

سلام خیلی دلم تنگ شده بود واسه کلبه ی نوشته هام.حرف زیاد دارم پس می نویسم. از مهر که دختری رفت مدرسه زندگیم روالش فرق کرده وخیلی خوبه و با درساش سرگرمیم اصلا دوست نداره مشق بنویسه بینهایت از سرباز کنی مشق مینویسه .معلمش هم خیلی ازش راضیه توکلاسشون4نفربیشتر نیستن و دختری از بقیه بهتره واین یعنی افتخار برا من.از اوایل مهر من برای گوشم رفتم دکتر چون شنواییم کم شده بود گوش راستم شدید عصبش ضعیفه ودکتر گفت استخوانچه های گوش راست چسبندگی داره و میشه عمل جراحی انجام داد ولی خیلی تو شنواییت تاثیر نداره.2تا دیگه رفتم که یکیشون گفت سمعک بزار وعمل نکن وگرنه کر میشی اون یکی دیگه گفت میشه عمل کرد ولی شنواییت کمی بهتر میشه.درهرحال من زیر نظر دکتر اولیم هستم ازاین ورم کم کاری تیروییدم هم بدترشده دکترغددرفتم و دز قرصمو زیاد کرد نزدیک 3هفتست که گوش راستم سوت میزنه بعدش سرگیجه گرفتم و 2 بار رفتم دکتر کلی امپول زدم ولی تا الان که دارم مینویسم خیلی بهتر نشدم.به دکتر گفتکم که این علایمو دارم خیلی ناراحت شد و گفت که خوبه عمل نکردیم و این شرایط برات پیش اومد چون اگرعمل میکردیم و سرگیجه میگرفتی کلا باعث کری میشد چون پروتز میخوایم بزاریم برات.خلاصه داستانی دارم که نگو  و نپرس.حالم خوب نیست و واقعا نمیدونم چیکارکنم.خواهری هم پرتو درمانی دردشو کمتر نکرده و بدتر داره میشه.خدا خودش بهمون کمک کنه .من که از حرص و جوشه اونه که اینقدر ناتوان شدم.

یه خبر خوبم بدم بالاخره بعداز11سال کار کردن با نامه ای که از دکترم داشتم جامو عوض کردم یه اتاق دوراز هیاهو و رفت و امد.گرچه سرپرستم عوضیه اما بهتراز اون پرکاریه شدیدی که من داشتمه.بنابراین اینجا خیلی راحترم و در ارامش .اگه کار بده بهم انجام میدم اگرنه همین طوری می شینم و حال میکنم.تاحالا مثل یه کارمند کار نکرده بودم بخدا.اصلا دیگه صبحها استرس ندارم واسه اومدن سرکار.خدا خیلی کمک کرد بهم اما ازین طرف سلامتیمو از دست دادم .

اما همین که دیگه جام عوض شد خداروشکر میکنم.

دلم گرفته...
ما را در سایت دلم گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arezohayerangi بازدید : 148 تاريخ : سه شنبه 31 ارديبهشت 1398 ساعت: 7:30